محل تبلیغات شما



نگاهت مثل آینه ، پاک و زیباست
دل عاشق به شور صد تمناست
چنان احساس پاکی داری بر چشم
که شیطان دلم رسوای رسواست.

بیار ساغر که میخانه خزان گشت
به سرمستی ما ، صد دل روان گشت
ببخشا تو زمانت ، به خرابات
دلم غافل از این وقت و زمان گشت

سعید دامغانیان

w669465_Untitled-2.jpg


در آن جامه ی سبز
چه سرخگون نشستم
من آن ساغر عشق
به پایت شکستم
تو یک جام دیگر
به بر داری یا نه؟
از این بی وفایی 
خبر داری یا نه؟
تو از ماه مهتاب
چه عاشق نشستی
تو از سر به راهی
چه آسان شکستی
تو یک مرغ ترسان
به دامم فتادی
به رویم تو خنجر
ز کینه گشادی.!

#سعید_دامغانیان


شب همه سازش کند با حال من بخت تو در نور و شب! اقبال من شب همه با خاطرت سر میکنم دیده تا صبح ، ازغمت ، تر میکنم چون کشم آهی که آیی از سفر ناله از دل میرود تا بام و بر اشکم از خون میشود رنگین تر جامه‌ام از ظلم تو ، سنگین‌تر میسرایم ، شام مهتابی دگر گفته بودش از تو باشم ، پرپر این همه عشق مرا یک دم ببین در کنار عاشقت یک دم نشین تا نگویم شرح این رفتار دل در نفس میسوزد این گفتار دل پر بکش ، بال و پر تو بسته نیست آنکه در دامش نشیند ، رسته نیست من نگویم شرح
قدر سایه و سایه سارت را بدان ، آفتاب هم این روزها بیرحم و سوزان شده است. باشد که به فردای بی فردای ما گر کسی بود ، مرا یاد کند. برهاند دل من را ز حصار ، مرغ جان و دلم آزاد کند. همچنان مست و غزل خوان و طرب انگیزم دانی که چه آشوبی بُوَد بوسه‌ی تو . #سعید_دامغانیان

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها